انجمن جراحان ارتوپدی ایرانمجله جراحی استخوان و مفاصل ایران1735-29679320201226The Effect of Supplementation of Ca, Vit D, Boron and Increased Flouride Intake on Mechanical Properties of Bone and Metabolic Hormones in Ratبررسی اثر مکملسازی کلسیم، ویتامین «د»، بورون و افزایش دریافت فلوراید بر خواص مکانیکی و هورمونهای متابولیکی استخوان در موش صحرایی9410112103710.22034/ijos.2020.121037FAمنصور بابائیدانشگاه علوم پزشکی بقیه ا.. (عج)قادر غنی زادهدانشگاه علوم پزشکی بقیه ا.. (عج)محمدرضا نقیئیدانشگاه علوم پزشکی بقیه ا.. (عج)گیتی ترکماندانشگاه تربیت مدرسمحمود مفیددانشگاه علوم پزشکی بقیه ا.. (عج)مهدی هدایتیدانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتیپیمان درویشیدانشگاه علوم پزشکی بقیه ا.. (عج)یوسف ابراهیم پوردانشگاه علوم پزشکی بقیه ا.. (عج)Journal Article20201226Background: Optimal nutrition plays a role in formation and maintenance of bone. Besides major components of mineralization such as Ca, P and Vitamin D, other nutrients like Boron and Fluoride have also beneficial role. In this study, we are reporting the effect of these elements on metabolic hormones and biomechanical parameters of bone in rat. Methods: 34 male wistar rats were divided into five groups: Control diet, Fluoride, Fluoride+Boron, Fluoride+ Ca+D, and Fluoride+B+Ca+D. Boron equal to 1.23 mg, Ca and Vit D 210 mg-55 IU and F, 0.7 mg/rat/day was added to their drinking water for 8 weeks. The serum level of the above elements was analyzed. The change in mechanical properties of femur and fifth vertebral body were also tested. Results: The addition of F+B intake revealed significant effects on bone mechanical changes properties and bone metabolic hormones. These findings suggested that combined intake of the above two elements had beneficial effect on bone stinffness and breaking strenght compared with Ca+Vit D supplementation. Conclusion: Dealing with health problems related to the skeletal system in humans, this paper justifies further investigation into the role of Boron and Fluoride in bone mass and strength.پیشزمینه: تغذیه کافی و مناسب نقش مهمی در قدرت و سلامت استخوانها دارند. در کنار اجزای اصلی معدنی استخوان نظیر کلسیم، فسفر و ویتامین «د»، سایر مواد مغذی مثل بورون و فلوراید نیز تأثیرگذار هستند. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر مواد مطرح بر خواص مکانیکی بافتهای استخوانی و هورمونهای متابولیکی استخوان در موش صحرایی بود. مواد و روشها: در این مطالعه 34 موش نر ویستار به 5 گروه: «کنترل» (گروه 1: 8 موش) «فلوراید» (گروه 2: 7 موش)، «فلوراید، بورون» (گروه 3: 7 موش) ، «فلوراید، کلسیم، ویتامین د» (گروه 4: 5 موش)، و «فلوراید، بورون، کلسیم، ویتامین د» (گروه 5: 7 موش) تقسیم شدند. بورون به مقدار 23/1 میلیگرم، کلسیم و ویتامین «د» 210 میلیگرم 55 واحد و فلوراید 7/0 میلیگرم به ازای هر موش روزانه به مدت 8 هفته به آب آشامیدنی اضافه شد. سپس نمونههای استخوانی و خون بطنی جمعآوری شد. تغییر در خواص مکانیکی فمور و مهره پنجم کمر بررسی گردید. یافتهها: نتایج نشان داد ترکیب فلوراید و بورون مناسبترین تاثیر را بر خواص مکانیکی و هورمونهای مرتبط با متابولیسم استخوان داشت. تجویز فلوراید و بورون آثار مثبت بیشتری بهویژه بر روی سفتی و استحکام استخوان حتی در مقایسه با مصرف کلسیم و ویتامین «د» بهجای گذاشت. نتیجهگیری: در درمان مشکلات تراکم استخوان در انسان، استفاده همزمان از فلوراید و بورون میتواند نقش داشته باشد و مطالعات حیوانی بیشتری را برای تعین نقش درمانی و عوارض آنها طلب میکند.https://www.ijos.ir/article_121037_840bd51732b1928e0043bab062e882cd.pdfانجمن جراحان ارتوپدی ایرانمجله جراحی استخوان و مفاصل ایران1735-29679320201226Short-Term Results of Open Wedge High Tibial Osteotomy Using T-Buttress Plate and a Metal Wedgeنتایج کوتاهمدت استئوتومی پروگزیمال تیبیا بهروش گوه باز با پلاک «تی باترس» و گوه فلزی10210812103810.22034/ijos.2020.121038FAمحمود کریمی مبارکه«دانشگاه علوم پزشکی کرمانمحسن مردانی کیویدانشگاه علوم پزشکی گیلانسهراب کیهانیدانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتیهادی صفائی«دانشگاه علوم پزشکی کرمانJournal Article20201226Background: High tibia osteotomy remains an acceptable method for prevention of medial comportment knee osteoarthritis. The conventional technique is a closing wedge osteotomy. We planned to study short-term results of a medial open wedge high tibia osteotomy using T-Buttress plate and a metal wedge. Methods: In this case series study, 60 patients (76 knees, 27 male and 33 female) underwent an open wedge high tibia osteotomy surgery using a T-Buttress plate and a metal wedge in a in a teaching hospital in Kerman-Iran. Patients were assessed clinically and radiographically including Modified Hospital for Special Surgery Knee Scoring System (HSSKS), anatomical and mechanical limb alignment, Insall-Salvati patellar height index and proximal tibia posterior slope angle. Results: The mean tibia-femoral angle changed from -6.8 to +4.33 degrees. 26(43.3%) patients needed iliac cancellous graft. The mean metal wedge size was 11.07 mm (8-15 mm). The mean Modified HSSKS promoted from 75.5 to 98.73. The observed complications were: fracture in five, intraarticular screw penetration in four (one in proximal tibia-fibular joint), infection in two and under-correction in one patient. There was no non-:::union:::, proneal nerve injury, over-correction, plate failure, deep vein thrombosis and bone graft donor site complication. The mean posterior tibia slope changed from 8.05±1.95 to 8.68±1.54 degrees and patellar height index changed from 1.06 to .97. Conclusion: This procedure is a safe and reliable technique and lessened the need for an autograft. Significant improvement in score of Modified HSSKS was seen post operatively.پیشزمینه: استئوتومی پروگزیمال تیبیا عمل مناسب برای جلوگیری از پیشرفت آرتروز کمپارتمان داخلی زانو است. روش جراحی معمول برداشتن قسمتی از استخوان تیبیا بهصورت گوه بسته است. هدف این تحقیق بررسی نتایج کوتاهمدت استئوتومی گوهباز پروگزیمال تیبیا با پلاک «تی باترس» و گوه فلزی بود. مواد و روشها: در این مطالعه از نوع بررسی متوالی موردها ۶۰ بیمار (۶۷ زانو، ۲۷ مرد، ۳۳ زن) در یک مرکز درمانی کرمان تحت استئوتومی گوه باز پروگزیمال تیبیا با پلاک «تی باترس» و گوه فلزی قرار گرفتند. بررسی پرتونگاری با اندازهگیری محورهای آناتومیکال و مکانیکال، ارتفاع پاتلا با شاخص «اینسال- سالواتی»، شیب پشتی پلاتوی تیبیا و بررسی بالینی با برگه «نمرهگذاری زانو» انجام گرفت. یافتهها: میانگین زاویه آناتومیک تیبیوفمورال از ۸/۶- به ۳۲/۴+ درجه رسید. ۲۶(۳/۴۳%) بیمار به گرافت استخوانی نیاز داشتند. میانگین اندازه گوه ۰۷/۱۱ (۱۵-۸) میلیمتر بود. میانگین شاخص «نمرهگذاری زانو» از ۵/۷۵ به ۷۳/۹۸؛ میانگین زاویه شیب پشتی تیبیا از ۹۵/۱±۰۵/۸ به ۵۴/۱±۶۸/۸ درجه؛ و میانگین ارتفاع پاتلا از ۰۶/۱به ۹۷/۰رسید. پنج مورد شکستگی،۳ مورد ورود پیچ به داخل زانو،1 مورد ورود پیچ به داخل مفصل تیبیوفیبولار، ۱ مورد اصلاح ناکافی و ۲ مورد عفونت محل جراحی داشتند. مواردی از آسیب عصب پرونئال، جوشنخوردگی، اصلاح بیش از حد، شکستگی پلاک و عارضه محل دهنده گرافت استخوانی و ترومبوز ورید عمقی مشاهده نشد. نتیجهگیری: در روش استئوتومی گوه باز پروگزیمال تیبیا با پلاکگذاری میزان استفاده از گرافت کمتر بود، بهبود قابل توجهی در شاخص «نمرهگذاری زانو» مشاهده شد و ساده و ایمن بود.https://www.ijos.ir/article_121038_c40bda55f78edfc0f188233369406599.pdfانجمن جراحان ارتوپدی ایرانمجله جراحی استخوان و مفاصل ایران1735-29679320201226Diagnostic Accuracy of Core Needle Biopsy versus Open Biopsy in Bone Tumorsمقایسه نتایج بیوپسی مرکزی با سوزن بزرگ با بیوپسی باز در تومورهای استخوانی10911512103910.22034/ijos.2020.121039FAمحمد قره داغیدانشگاه علوم پزشکی مشهدعلیرضا هوتکانیدانشگاه علوم پزشکی مشهدعلی مرادیدانشگاه علوم پزشکی مشهدتامارا تمامگردانشگاه علوم پزشکی مشهدJournal Article20201226Background: The final diagnosis of the tumors depends on the biopsy and the pathology result. The musculoskeletal tumor biopsy can be performed either by core needle biopsy or by open biopsy technique. The procedural cost is lower and the technique is simpler in core needle biopsy, but tissue sample may not be enough. In this study, we will compare the results of core needle biopsy with open biopsy in musculoskeletal tumors. Methods: In a prospective study, 75 patients with skeletal lesions were scheduled for open biopsy. A needle biopsy was also done before starting the operation in the same operating session. The pathology reports of core needle biopsy and open biopsy were then compared. The final pathology report following the definitive surgery was also compared with either of those two biopsy techniques. Results: The diagnostic accuracy of core needle biopsy for skeletal tumors was 77.2%. The value for benign tumors was 69.2%, for primary malignant tumors 82.7%, for tumor-like benign lesions 50%, and for metastatic tumors 100%. The accuracy of open biopsy was 100% for all tumors. Conclusion: Needle biopsy is an accurate and low cost method for diagnosis of skeletal tumors, but possibility of failure is present in very few cases.پیشزمینه: تشخیص نهایی هر تومور وابسته به بیوپسی و جواب آسیبشناسی میباشد. بیوپسی در تومورهای عضلانی اسکلتی میتواند به روش مرکزی با سوزن بزرگ یا باز انجام شود. در بیوپسی مرکزی با سوزن بزرگ آسیب بافتی بسیار اندک و مشکلات جراحی بعدی و هزینه کمتر است؛ ولی مشکل این روش نمونه بافتی اندک است. هدف از این مطالعه مقایسه نتایج بیوپسی سوزنی در تومورهای استخوانی با بیوپسی باز بود. مواد و روشها: در یک مطالعه آیندهنگر 57 بیمار مشکوک به تومور استخوانی که طی دو سال به به دو مرکز درمانی مشهد مراجعه نمودند تحت بیوپسی باز قرار گرفتند. در همان جلسه قبل از شروع عمل جراحی، بیوپسی مرکزی با سوزن بزرگ نیز انجام و گزارش بیوپسی باز با بیوپسی مرکزی با سوزن بزرگ مقایسه شدند. همچنین گزارش آسیبشناسی دو روش بیوپسی پس از جراحی با یکدیگر مقایسه گردید. یافتهها: دقت تشخیصی بیوپسی سوزنی برای تومورهای استخوانی 2/77%، برای تومورهای خوشخیم 2/69%، برای تومورهای بدخیم اولیه 7/82%، برای ضایعات خوشخیم شبه تومور 50% و برای تومورهای ثانویه (متاستاتیک) 100% بدست آمد. دقت تشخیصی بیوپسی باز در تمامی موارد تومورهای استخوانی 100% ارزیابی شد. نتیجهگیری: بیوپسی مرکزی با سوزن بزرگ یک روش دقیق و با هزینه کم در تشخیص تومورهای استخوانی میباشد، اما احتمال خطا در تشخیص نوع تومور در این روش وجود دارد.https://www.ijos.ir/article_121039_d1db3f0d472950aaa03af462fb9c463f.pdfانجمن جراحان ارتوپدی ایرانمجله جراحی استخوان و مفاصل ایران1735-29679320201226Incidence of Deep Vein Thrombosis Following Below Knee Casting for Non-Operated Foot and Ankle Injuriesبررسی میزان تشکیل لخته در وریدهای عمقی پس از درمان غیرجراحی آسیبهای مچپا یا پا با گچ یا آتل کوتاه11612312104010.22034/ijos.2020.121040FAعلیرضا منافی راثیدانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتیغلامحسین کاظمیاندانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتیغلامحسین کاظمیاندانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتیامیرحسین فلاحیدانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتیمحمد مهدی باقریان لمراسکیدانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتیعلی نعمتیدانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتیفرشاد صفدریدانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتیJournal Article20201226Background: The use of prophylaxis for deep vein thrombosis (DVT) in patients with ankle trauma treated with below knee cast is a controversial issue. The purpose of current study was to investigate the incidence of DVT to look into the necessity of thromboprophylaxis in these patients. Methods: Ninty five patients with stable fractures of the foot or ankle or ankle sprains contributed in this cross-sectional study. The level of D-dimer was determined between 7-14 days post-casting. If the level of D-dimer was higher than 0.2 µg/mL, the result of the test was considered positive and patient was referred for further examination for DVT using doppler ultrasonography. The role of risk factors in the development of DVT was evaluated. Results: There were 46 patients with at least one DVT risk factor. The D-dimer test was positive in 21 patients (22.1%). Based on the doppler ultrasonography, 3 patients developed DVT. There was a statistically significant relation between the presence of multiple risk factors (≥3) and increased risk of DVT development (p=.01). Conclusion: DVT is not a common complication in below knee casting and routine thromboprophylaxis is not necessary in patients with less than 3 risk factors.۹۵پیشزمینه: در مورد تجویز منظم داروهای ضدانعقاد برای جلوگیری از ترومبوز ترومبوپروفیلاکسی در بیمارانی که بهصورت غیرجراحی با گچ یا آتل کوتاه پا درمان میشوند، توافق نظر وجود ندارد. هدف از این مطالعه بررسی میزان بروز ترمبوز رگهای عمقی در این بیماران و لزوم انجام ترومبوپروفیلاکسی بود. مواد و روشها: در یک مطالعه مقطعی، ۹۵ بیمار دچار پیچخوردگی مچ پا یا شکستگی با ثبات پا یا مچ پا که تحت درمان گچگیری بودند، از نظر تشکیل ترومبوز وریدی اندام تحتانی بررسی شدند. روزهای ۷ تا ۱۴ پس از شروع درمان، سطح D-dimer اندازهگیری شد. اگر سطح D-dimer بالاتر از µg/ml ۰/۲ بود، نتیجه تست مثبت و بیمار تحت بررسی با سونوگرافی داپلر قرار گرفت تا تشکیل ترمبوز رگهای عمقی بررسی گردد. همچنین تاثیر عوامل مستعد کننده در تشکیل ترمبوز رگهای عمقی بررسی گردید. یافتهها: از ۹۵ بیمار، ۴۶ نفر دارای حداقل یکی از عوامل مستعد کننده بروز ترمبوز رگهای عمقی بودند. در ۲۱ بیمار (۱/۲۲%) آزمون D-dimer مثبت بود. سونوگرافی داپلر نشان داد که در ۳بیمار ترمبوز رگهای عمقی تشکیل شده بود. همچنین بین افزایش احتمال بروز ترمبوز وریدی و وجود عوامل مستعد کننده متعدد (≥۳) ارتباط آماری معناداری وجود داشت (۰۱/۰=p). نتیجهگیری: ترمبوز رگهای عمقی عارضه شایع بهدنبال گچگیری زیر زانو نیست و پروفیلاکسی روتین در مواردی که بیمار کمتر از سه عامل مستعد کننده دارد، ضروری نمیباشد.https://www.ijos.ir/article_121040_9c9e514896d9ecb98b8c6ed18aa541d6.pdfانجمن جراحان ارتوپدی ایرانمجله جراحی استخوان و مفاصل ایران1735-29679320201226Surgery in Femoral Shaft Fractures in Adults (A Comparative Study between Plating and Open Interlocking Nailing)درمان شکستگی تنه استخوان ران در بالغین (مقایسه دو روش پلاکگذاری و میله داخل استخوانی قفلشونده به روش باز)12413212104110.22034/ijos.2020.121041FAسیدعبدالحسین مهدینسبدانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهوازناصر صرافاندانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهوازرضا اعرابیاندانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهوازJournal Article20201226Background: Femoral fracture is one of the most common long bone fractures in the body that can lead to long term complications and significant disability unless properly treated. The aim of this study was to compare the results of plating with open interlocking nail in closed femoral shaft fractures.
Methods: In a clinical trial study, 63 cases of type A and B femoral shaft fractures treated with plating and 61 with open interlocking nail fixation were evaluated in two training hospital in Ahvaz-Iran in a one-year follow-up. The mean age of patients was 31.1 years (15-60 years).
Results: The mean :::union::: time in the "nailed group" was 19.8 weeks and in the "plated group" 21.6 weeks. The complications in the "nailed group" included 2 infection, 5 non:::union::: and 2 device failures while the same complications were 10, 15 and 9 respectively in the "plated group". 59 patients in the "nailed" and 45 in the "plated group" had obtained over 90 degrees of knee motion. The most common complication that was observed in the "nailed group" was limping in 35 patients (57.4%).
Conclusion: Treatment of type A and B femoral shaft fractures in adults will result in less number of complications and better range of motion when treated with interlocking nailing.پیشزمینه: شکستگی استخوان ران از شایعترین شکستگیها بهدنبال ضربه میباشد و میتواند منجر به عوارض طولانیمدت و ناتوانی وسیع شود. در این مطالعه نتایج درمان شکستگیهای تنه استخوان ران به دو روش پلاکگذاری و میله داخل استخوانی قفل شونده به روش باز مقایسه شدند.
مواد و روشها: در یک مطالعه کارآزمایی بالینی، 63 بیمار دچار شکستگی تنه استخوان ران با روش پلاکگذاری و 61 بیمار با روش میله داخل استخوانی قفل شونده در دو بیمارستان آموزشی اهواز مطالعه شدند. میانگین سنی بیماران 1/31 سال (60-15 سال) و مدت زمان پیگیری یک سال بود.
یافتهها: میانگین زمان جوشخوردگی در گروه میلهگذاری 8/19 هفته و در گروه پلاک 6/21 هفته بود. در گروه میلهگذاری 2 مورد عفونت، 5 مورد جوشنخوردگی و 2 مورد نارسایی وسیله؛ و در گروه پلاکگذاری این موارد به ترتیب 10، 5 و 9 مورد بودند. 59 بیمار در گروه میلهگذاری و 45 بیمار در گروه پلاکگذاری دامنه حرکتی زانو بیش از 90 درجه بدست آوردند. شایعترین شکایت در گروه میلهگذاری، لنگش در 35 بیمار (4/57%) بود.
نتیجهگیری: باتوجه به عوارض بالای پلاکگذاری نسبت به میله داخل استخوانی باز در شرایط مساوی و در مواردی که میلهگذاری بسته مقدور نمیباشد جهت تثبیت شکستگیهای تنه استخوان ران میلهگذاری داخل استخوانی باز نسبت به پلاکگذاری ارجح میباشد.https://www.ijos.ir/article_121041_a907383c556d342965b3ab5452d10b83.pdfانجمن جراحان ارتوپدی ایرانمجله جراحی استخوان و مفاصل ایران1735-29679320201226Comparison of Short and Long Arm Cast in Treating Stable Distal Radius Fractures in Adultsبررسی مقایسهای گچ کوتاه و گچ بلند ساعد در درمان شکستگیهای با ثبات دیستال رادیوس در بزرگسالان13313812104210.22034/ijos.2020.121042FAمحمدتقی پیوندیدانشگاه علوم پزشکی مشهدامیررضا کچوئیدانشگاه علوم پزشکی مشهداقبال صدری محولاتیدانشگاه علوم پزشکی مشهدسیدهزهرا مصطفویاندانشگاه علوم پزشکی مشهدمحمدحسین ابراهیمزادهدانشگاه علوم پزشکی مشهدامین رازیدانشگاه علوم پزشکی مشهدJournal Article20201226Background: Distal radius fracture is among the most common fractures of the long bones that are seen in all age groups. Presence of different treatment protocols explains the challenge and controversy in treatment. Methods: In a clinical trial study, on 100 patients with stable extra articular distal radius fractures, 50 cases were randomly treated with short and 50 with long arm casts in a one year period in three training hospitals in Mashhad-Iran. All the long casts were changed to short casts in the forth week and all the casts discontinued in the sixth week and the patients assessed for the elbow range of motion , forearm supination-pronation, :::union:::, mal:::union:::, the patient satisfaction, and distal radioulnar joint stability in the 6th and 18th weeks after treatment. Results: The severity of fractures in both groups was similar. We didn’t find any case of non:::union:::, unacceptable mal:::union:::, regional pain syndrome, carpal tunnel syndrome or compartment syndrome. All the patients with short arm cast were satisfied in contrast to the other group. Range of motion had been better saved in short arm cast and in younger patients. Conclusion: This study shows that the effectiveness of short arm cast is the same as long arm cast the complications are fewer than long arm cast, and the patient's satisfaction is better in short arm cast. So, we suggest closed reduction and short arm cast for the treatment of stable extraarticular A2 type of OTA distal radius fractures.پیشزمینه: شکستگی دیستال رادیوس از شایعترین شکستگیهای استخوانهای بلند است که در سنین مختلف دیده میشود و علیرغم روشهای درمانی متعدد، چالشها و اختلافنظرهای زیادی در درمان آن وجود دارد. هدف از این مطالعه مقایسه نتایج درمان جااندازی بسته با گچ کوتاه و گچ بلند ساعد در نوع A2 شکستگی دیستال رادیوس بود. مواد و روشها: در یک مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی، نتایج درمان 50 مورد جااندازی بسته با گچ کوتاه ساعد با 50 مورد جااندازی بسته با گچ بلند ساعد در شکستگی با ثبات و خارج مفصلی انتهای رادیوس در طی یک سال در سه مرکز آموزشی مشهد مقایسه شدند. پس از جااندازی، پرتونگاری کنترل انجام شد. گچ بلند در هفته 4 کوتاه گردید و هردو نوع گچ در هفته 6 باز شدند. بیماران از نظر دامنه حرکات ساعد، آرنج، وضعیت جوشخوردگی، عوارض شکستگی، رضایت از نوع گچ و پایداری مفصل رادیو اولنار تحتانی در هفتههای 6 و 18 بررسی شدند. یافتهها: شدت شکستگی در هر دو گروه مشابه بود. هیچ مورد جوشنخوردگی, بدجوشخوردگی غیرقابل قبول، آتروفی سودک، سندرم کمپارتمان و کارپال تونل دیده نشد. رضایتمندی در گچ کوتاه وجود داشت و بیماران گچ بلند تمایل به کوتاه کردن گچ داشتند. حرکات ساعد و آرنج در بیماران با گچ کوتاه بهتر بود. نتیجهگیری: جااندازی با گچ کوتاه ساعد به اندازه گچ بلند مؤثر و عوارض آن کمتر است، از سوی بیماران بهتر تحمل میشود و نتایج آن در کوتاهمدت ارجح میباشد. بنابراین استفاده از جااندازی بسته با گچ کوتاه ساعد در موارد شکستگی پایدار پیشنهاد میگردد.https://www.ijos.ir/article_121042_3f2b6b7c1b05c24f664a94721511c5e2.pdfانجمن جراحان ارتوپدی ایرانمجله جراحی استخوان و مفاصل ایران1735-29679320201226Hip in Chondrodysplasia Punctata Simulating Congenital Dislocation (Report of One Case)کندرودیسپلازی پانکتاتا در مفصل ران و مشکل افتراق از دررفتگی مادرزادی (گزارش یک مورد)13914312104310.22034/ijos.2020.121043FAامیررضا فرهوددانشگاه علوم پزشکی بوشهررضا یوسفیان«دانشگاه علوم پزشکی تهرانسروش بغدادی«دانشگاه علوم پزشکی تهرانتقی بغدادی«دانشگاه علوم پزشکی تهرانJournal Article20201226Chondrodysplasia punctata, characterized by transient and stippled calcification in epiphyses during first year of life and delay of their ossification, and disorders such as cataract and short limbs could present with congenital dislocation of hips or coxa vara. In this case report, a case of this rare skeletal dysplasia is introduced that had been treated with pavlic harness as bilateral CDH for long time. Ultrasonography and MRI before open reduction of hips demonstrated reduced cartilaginous femoral heads in acetabulums and bilateral coxa vara.کندرودیسپلازی پانکتاتا که با کلسیفیکاسیون منقوط اپیفیز طی سال اول تولد و تأخیر در استخوانی شدن آن به همراه اختلالاتی مانند کاتاراکت و کوتاهی اندامها مشخص میگردد، میتواند با دررفتگی مفصل ران یا کوکسا وارا همراه باشد. در این گزارش یک مورد از این نوع دیسپلازی اسکلتی نادر مطرح میگردد که بهعلت تشخیص دررفتگی مفصل ران دو طرف بهمدت طولانی با پاولیک هارنس درمان شد. استفاده از سونوگرافی و امآرآی قبل از انجام عمل جراحی برای جااندازی باز، موقعیت صحیح سر غضروفی هر دو فمور در استابولوم و وجود کوکسا وارای واضح دو طرفه را نشان داد.https://www.ijos.ir/article_121043_a6f43175e7cbb572d47c43577551a388.pdf